لینکدونی

دکل دزدی!


همسرم در شرکت برق تهران کار می کند. تعریف می کرد که اندکی قبل مراسم پر خرجی می گیرند در آنجا و همه پرسنل مدیران را جمع می کنند و مطابق معمول از روحانیون معظم هم دعوت می کنند.
آقای مدیر در بخشی از صحبتهایش به برق دزدی (گرفتن انشعاب غیر مجاز) و سرقت لوازم (عمدتا سیمهای مسی) اشاره می کند و بعد از حاج آقا… دعوت می کند چند کلامی بقیه را مستفیض فرمایند. حاج آقا پس از استقرار پشن تریبون و صدور جملاتی درباب معنویت هوس می فرمایند من باب عقب نیودن از قافله، چند کلامی هم راجع به برق دزدی صحبت کنند! دیگ علم و دانایی کل ایشان اندک اندک غلیان می کند و در جایی ضمن ذم شدید عمل قبیح برق دزدی، مصداقاً اشاره ای به کار زشت «دزدیدن دکل برق» می کنند. همکاران که گمان می برند حاج آقا شوخی کرده یا حواسش نبوده موضوع را زیاد جدی نمی گیرند. اما استاد با تاکید فراوان بر آن مصداق همه را شیرفهم می کند که نه خیر منظورشان واقعا دزدیدن یک دکل برق فشار قوی است!!
یکی از دوستان راست می گفت که می گفت طنزنویس شدن در ایران کار سختی نیست!


فرستاده شده در بی دستگان | بدون نظر

به جای تشکر!


آقای علی اصغر سیدآبادی دبیر گروه فرهنگ روزنامه های یاس نو، نوروز و وقایع اتفاقیه و از پایه گذاران وبلاگ گروهی ‘هنوز’ مطلبی را در وب سایت فارسی بی بی سی نوشته است با عنوان «وبلاگ های گروهی، حلقه های آغازین گفت و گو» که خواندنی و در نوع خود جالب است. ایشان در آن نوشته اشاره ای هم به سایت دبش داشته است اما متاسفانه با دو سهل انگاری کوچک. سید آبادی نوشته است:
«وبلاگ های گروهی همچنین روش های مختلف دارند، وبلاگ های “هنوز” که توسط تعدادی از اعضای تحریریه دو روزنامه توقیف شده یاس نو و وقایع اتفاقیه اداره می شود و”فانوس” روش تحلیلی دارند، اما هر از گاهی از خبر هم استفاده می کنند. در حالی که وبلاگ “دبش” که بخشی از تحریریه روزنامه شرق در آن قلم می زنند، کاملا تحلیلی است.»
که در اینجا ضمن سپاس از لطف ایشان باید دو نکته کوچک را یادآوری کنم:
اولا دبش وبلاگ نیست. سایتی است متشکل از چند وبلاگ کاملا جدا از هم که به طور اتواماتیک، بخشی از آخرین نوشته هر وبلاگ در صفحه اصلی سایت درج می شود. جالب اینجاست که سیدآبادی در بخشی دیگر می نویسد: « …در همین جا باید به حلقه ملکوت نیز بار دیگر اشاره کرد که تجربه جدیدی در وبلاگستان ایرانی است و بر خلاف دیگر وبلاگ های گروهی که گروهی از افراد را در بر می گیرند، ملکوت گروهی از وبلاگ ها را در بر می گیرد.» که این تعریف بسیار نزدیکتر است تا اطلاق وبلاگ گروهی.
ثانیا دبش «کاملا تحلیلی» نیست و در بخش تازه های دبش، از همان روز اول راه اندازی این سایت، برخی از اخبار لینک داده شده اند. افزون بر این گه گاه یادداشتها و گزارش هایی توسط اعضای این سایت منتشر می شود که آن را از حالت کاملا تحلیلی خارج می سازد.


فرستاده شده در بی دستگان | بدون نظر

تامل ناکرده ای درباره عید فطر!


می خواستم به مناسبت عید فطر مطلبی بنویسم در باب این جلو عقب رفتن رویت ماه شوال و درنتیجه رسمِ اخیرِ اعلامِ نا بهنگامِ عید فطر که از یک طرف حکومتها پیرو تحکم اند و طبیعتا به علم رو می آورند که با محاسبات سر و کار دارد و ماهها قبل می گوید کدام روز عید است و در تقویها ثبت می شود؛ و از یک سو شرع و سنت است که می گوید باید ماه را دید آن هم به چشم غیر مسلح و در نتیجه و بر مبنای این نظریه هیچ مانعی ندارد در یک کشور مثلا دو روز عید گرفته شود یا پیروان هر مرجعی، روزی را که او تعیین می کند عید بدارند. حالا این وسط حکومت ما شده چوب دو سر طلا که هم می خواهد سنت شرعی را مراعات کند و هم تحکم حکومتی مدرن و رسمی را… . بعد دیدم ای بابا… مگر دنبال دردسر می گردیم که این مسایل را تحلیل کنیم، و تازه آن هم برای کی؟ این بود که منصرف شدم، صلواتی فرستادم، دست و رویی آب زدم و نشستم پای تلویزیون!!


فرستاده شده در بی دستگان | بدون نظر

عرفات گاندی نبود


عرفات مرد. زیاد غمگین نیستم. خوشحال هم نیستم. همانطور که وقتی حافظ اسد مرد. این دو مردانی بودند که به ما مربوط نبوده و نمی شوند. آنها گاندی نبودند، هر چند سیاستمدارانی بزرگ بودند. شاید سیاستمدارانی خبره و شاید شجاع هم بودند؛ اما گاندی نبودند. گاندی بزرگتر از هند و به بزرگی انسانیت پاک بدون خشونت بود. اهمیت و بزرگی اش هم – برای ما، غیر هندی و انگلیسی ها- به خاطر مبارزه با استعمار انگلیس و استقلال هند نبود. اگر به صرف اینها بود، او هم سیاستمداری مشهور بود مثل عرفات. اما او به انسانیت، به صداقت و به عدم خشونت (اهیمسا) می اندیشید و به همین خاطر برای ما که بسیار بیشتر از هند و انگلیس، این مقولات انسانی برایمان مهم است؛ گاندی مهم و فراتر از «یک سیاستمدار با شهامت» بوده وهست. اما ابوعمار چنین نبود و به همین دلیل است که در آینده ای نه چندان دور –در گستره جهانی- فقط نامی از او باقی خواهد ماند فوقش در حد چه گوارا. نامی سرشار از شهامت و ماجراجویی خودخواهانه و ناسیونالیستی.

ادامه مطلب…


فرستاده شده در بی دستگان | بدون نظر

تاملات هوشمندانه به شیوه مصنوعی


بسیاری از داستان‌های تخیلی- علمی امروزه به واقعیت پیوسته‌اند و ماجراهایی که تصور آنها نیز مردم روزگاران نه‌چندان دور را به حیرت وا می‌داشت، اکنون وقایعی روزمره محسوب می‌شوند. انسان‌ها می‌توانند پرواز کنند، با سرعت فراوان و بدون هیچ خستگی‌ای بر روی زمین حرکت کنند، با صرف هزینه‌ای نه‌چندان زیاد دنیای زیر آبها را ببینند و صدا و تصویر‌ها را از هزاران فرسنگ آنسوتر دریافت دارند. با این حال تغییرات معرفتی زیادی صرفاً به خاطر این تحولات شگرف تکنولوژیکی به وجود نیامده است. گرچه به تبع سهولت دسترسی به دانش، اطلاعات و سایر منابع معرفتی، آهنگ رشد در این زمینه بسیار سریع‌تر شده است؛ اما نقش تکنولوژی در این میان صرفاً در حد «رسانا» بوده است. حرکت بر فراز ابر‌ها، سرعت سرسام‌آور در راه‌ها، تجربه دنیای زیر آب‌ها و صد‌ها و هزاران تجربه شگرف ناشی از فناوری‌های نوین، هرچند اندک‌اندک زندگی مدرن و ملزومات آن را به تمام انسان‌های این کره خاکی تحمیل می‌کنند؛ اما چالش خاصی را در حوزه معرفتی انسان ایجاد نمی‌کنند. هیچ فرقی نمی‌کند که «دکارت» در خانه‌ای قدیمی مقابل شومینه نشسته باشد و راجع به صفات مومی که آب می‌شود تامل کند یا در آسمان‌خراش مدرن مسکن گزیده باشد و در مقابل مایکروفر به بحر تفکر فرو رفته باشد. هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه معرفت‌شناختی او تغییر کند، مگر آنکه تکه موم آگاهانه در مقابل دکارت مقاومت کند!

ادامه مطلب…


فرستاده شده در مقاله | بدون نظر