۱۲ مهر ۱۳۸۳ | محمود فرجامی
آنهایی که همسن و سال من یا بزرگتر هستند و آن اوایل انقلاب را در ایران گذرانده اند، حتما یادشان هست که در آن ایام واژه هایی خاصِ ایدئولوژی اسلامی (از هر نحله ای) نظیر «امت» ، «توحیدی»، «مستضعفان» و … در گفتمان حزبی و حکومتی، فراوان بود. به خصوص «توحیدی» که خیلی پسوند دلچسبی محسوب می شد و به دنبال هر چیزی ممکن بود بیاید: جهان بینی توحیدی، اقتصاد توحیدی، ایدئولوژی توحیدی … .
نمی دانم چطور شد که چنر روز پیش به این فکر افتادم که چند سالی است یا اصلا این کلمات را نشنیده ام و یا همچون اشیاء موزه ای ( که وجود دارند در زمان و مکان حال، اما برای آنکه نابودی کارکردشان را یادآوری کنند!) به گوشم فرو رفته اند. این مساله می تواند چند دلیل داشته باشد که از جمله آنها اتفاق نظر همگانی در مورد ناکارآمدی یا نا مطلوب بودن چنین مفاهیمی باشد؛ که به این نکته تا کنون پرداخته شده است.
اما تامل من علاوه بر این، درباره وضع چنین واژگان نا مفهوم و ناسازگاری (حتی در آن زمان) است. فکر می کنم این واژه ها همه عکس المعلی در مقابل ایدئولوژی های چپ رایج آن زمان بوده اند و بنابراین آنهایی که مصمم بوده اند با مصالح چپی، بنایی اسلامی بنا کنند؛ چنین واژگانی را برای ایدئولوژی های خود وضع (یا جعل) می کرده اند. بنابراین در مقابل مثلا پرولتاریا، امت قرار می گرفته و در مقابل ماتریالیست، توحید و در مقابل مارکسیست، اسلام… . در نتیجه بعد ار فروپاشی اردوگاه چپ، تاریخ مصرف آن نظریه هایی که این واژگان برای توجیه و بیان آنها بوجود آمده بود، به سر آمد و جملگی به موزه تاریخ (و نه زباله دان، که تاریخ زباله دان ندارد) سرازیر شدند.

نظری داده نشده هنوز
نظر دهید
خط و پاراگراف به طور خودکار شکسته خواهند شد، آدرس ایمیل هیچگاه نمایش داده نخواهد شد، HTML مجاز:
<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>