لینکدونی

تاملی در موضع «تفکیک» در مقابل عقل و علوم عقلی؛ حجیت عقل از وحی است یا حجیت وحی از عقل؟


یکی از مهمترین مباحثی که یک جریان فکری حوزه دینی را معین و به شناخت آن کمک فراوانی می‌کند؛ موضعگیری آن در برابر عقل و میزان حجیت آن است و یکی از پرسش‌های مهمی که متفکران دین‌دار با آن مواجه‌اند این است که حجیت عقل از نص است یا حجیت نص از عقل است؟ آیا عقل طفیل هستی دین است یا دین نیازمند عقل است؟ پاسخ به چنین پرسشی، مسائل مهم دیگری را نیز روشن می‌سازد. به خصوص آنکه اگر کسی حجیت عقل را از نص بداند، پیشاپیش موضع خود را در برابر اختلافات عقلی و دینی اعلام کرده است. اما آن که حجیت نص را از آن عقل می‌داند –وضمنا پایبند دین نیز هست و می‌خواهد بماند- با مشکلات و پارادوکس‌های فراوانی دست به گریبان خواهد بود.
در طول تاریخ مسلمان و همچنین مسیحیان اندیشمندان فراوانی بوده و هستند که سعی دارند با اصرار بر انطباق کامل محتوای عقل و وحی، از زیر بار این پرسش شانه خالی کنند. اما در طرف مقابل کم نبوده‌اند عده‌ای که پاسخی روشن برای این مساله مهم داشته‌اند، با وجود این، اینان نیز با معضلات فکری بعدی مواجه شده و سعی در حل آن کرده‌اند. یعنی اینگونه نبوده است که متفکری مطلقا طرف یکی از این دو را گرفته و طرف دیگر را رها کرده باشد….

ادامه مطلب…


فرستاده شده در مقاله | بدون نظر

نگاهی به مکتب تفکیک ؛ مرزبندی روشن میان تدین و تعقل


درگذشت آیت الله مروارید – از معاریف مکتبی که “تفکیک” خوانده می شود- سببی شد تا نگاهی از سر تامل (هر چند شتابزده) به مکتب تفکیک که سخت در نزد گروهی از دینداران (عموما سنتی) ساری و جاری است داشته باشم و طی مقالاتی که به مرور در همین سایت منتشر خواهد شد ضمن معرفی این مکتب، نقدی بر آن داشته باشم. امیدوارم دوستان فرهیخته ای که وقتی را صرف مطالعه این مطالب می کنند، نگارنده و سایر خواننده ها را از دانستن نکات و دقایقی که به ذهن ایشان می رسد محروم نکنند؛، چرا که هدف از انتشار مطالب علمی در چنین جایگاهی، باز کردن باب گفتگو و نقد فروتنانه است نه تک گویی فاخرانه…

ادامه مطلب…


فرستاده شده در مقاله | بدون نظر

پراکنده گویی ها ۱


نخست. مجموعه (یا به قول بعضی از دوستان: حلقه) دبش فقط منحصر به کسانی که در این صفحه به چشم می خورند نیست. ازجمله کسانی که در جمع ماست ولی در اینجا نیست، علی ملائکه است که از بر وبچه های گروه اندیشه شرق بود و مدتیست که صفحه پزشکی را در این روزنامه راه انداخته است (وشاهکارهایی چون چاپ عکسهایی در مقیاس بزرگ از کیست تخمدان و تب خال از تراوشات مغز و دست این نابغه است!). ضمنا برای علاقه مندان به مدارک دانشگاهی و طلسم شدگان غول کنکور باید عرض کنم این جناب حائز رتبه یک رقمی کنکور پزشکی هم بوده است!
دوم. لطف دوستان در معرفی و دادن پیوند به دبش واقعا ما را شگفت زده کرد به طوری که پیش بینی خوش بینانه ما مبنی بر رسیدن شمارنده به رقم ۲۰۰۰ بازدید کننده در روزدر پایان ماه اول راه اندازی، در روز چهارم به وقوع پیوست! امیدواریم شایسته این همه لطف باشیم و از دوستانی که ما را چه با دادن پیوند و چه با نامه تبریک و چه با روشهای دیگر (سو تفاهم نشود!!) تشویق کردند، متشکریم.
سوم. گرچه بسیاری از نویسندگان دبش در روزنامه شرق فعالیت می کنند ( یا دست کم آنرا می خوانند!) ولی رسما هیچ ارتباطی بین گردانندگان روزنامه شرق و وبسایت دبش نیست. این را از آن جهت یادآوری می کنم که در بعضی از سایتها با قاطعیت اعلام شده بود «تحریریه شرق، دبش را راه انداختند».
چهارم. وبلاگ نویسی کسانی چون علی معظمی و محمد رهبر از آن اتفاقاتی بود که هیچ کس باور نمی کرد ولی بالاخره رفیق بد (!) کار خودش را کرد. تنبلی کسانی چون مهرگان (با آن پرکاری اش) و ابک (با آن شر شورش) هم تقریبا به همان اندازه عجیب است. ولی نگران نباشید… رفیق بد در فعل مدام است!


فرستاده شده در بی دستگان | بدون نظر

آیت الله مروارید درگذشت


آیت الله «مروارید» پدر بزرگ دوست و همراه عزیزمان، هاشم مروارید چند روزیست که به دیار باقی شتافته است. از طرف خودم و سایر دوستانی که در این وب سایت می نویسند به هاشم عزیز تسلیت می گویم. امیدوارم هاشم بعد از فراقت از مراسمات مربوطه، در وبلاگش راجع به پدربزرگش و مکتبی که او بدان پایبند بود اندکی بنویسد. با این حال در اینجا لازم می دانم به خاطر حشر و نشر فراوان با تفکیکی ها (که یکی از بزرگان آن همین آیت الله مرحوم بود) اندکی بنویسم. البته من خودم ایشان را ندیده بودم ولی با برخی از بزرگان یا پیروان این مکتب آنقدر نشست و برخاست داشتم که درک کنم چه می گویند و دردشان چیست.

ادامه مطلب…


فرستاده شده در بی دستگان | بدون نظر

درس هایی از سید ابراهیم نبوی


وقتی سید ابراهیم نبوی از ایران خارج شد و به خصوص بعد از آنکه آن نامه {…} را نوشت، بسیاری از همکاران را عقیده بر این بود که کار نبوی تمام است. البته نه از نظر سیاسی و یا امنیتی بلکه از نظر حرفه ای. آنها معتقد بودند که به این ترتیب نبوی تا موقعی که حکومت فعلی بر سر کار باشد نخواهد توانست به ایران بیاید و بنابراین ارتباطش با ایران قطع شده و بعد از مدتی دچار رخوت ناشی از کمبود مواد خام و عدم درک درست از تحولات داخل خواهد شد و … . آنها برای اثبات درستی ادعایشان مثال های فراوانی داشتند که گل سرسبد آنها مجید محمدی بود که به روزگاری از فرهیختگان حلقه کیان بود و بعد از رفتن به امریکا و درآمدن علنی در سلک مخالفان و براندازان نظام؛ اندک اندک به همان طریق مذکور درآمد و برخی از نوشته های اخیر او گواه آن است که دیگر درک درستی از مسایل داخل ندارد و در مسیر تندروی های خام افتاده است.
با این حال و به خصوص از وقتی که بنا به یک توفیق اجباری، نبوی گویانویس شد، مشخص شد که ملاک کیفیت کار یک ژورنالیست فقط اقامت یا تماس از نزدیک با داخل نیست و یک ژورنالیست می تواند با استفاده از مزیت آزادی بیان، این نقص را بپوشاند.نبوی در این مدت توانسته است، (همانگونه که در پاسخی به بابک داد گفته بود) بهترین کارهای خود را ارئه دهد و در سایه تلاشی مضاعف، قبل از آنکه دیگر همکاران و رقیبان بتوانند به خود بجنبند، بهترین سوژه ها را (هزاران کیلومتر دورتر)شکار کند و در زودترین زمان ممکن محصولات خود را ارائه دهد. بدین ترتیب نبوی به بسیاری از همکاران آموخت که دلیل پرت و پلا نوشتن بعضی از نویسندگان و روزنامه نگاران مهاجر صرفا به خاطر دوری از وطن نیست. بلکه دلایل مهمتری نیز وجود دارد که از جمله آنها غرور بی مورد، تبلی در تعقیب رویدادهای بین المللی و داخلی، رها کردن مطلعه منظم و نیز تمرین لازم، دلایل و پارامترهایی به مراتب مهمتر از دوری از وطنند برای افتادن به چاه ویل ابتذال و سطحی نگری محتوایی، که بسیاری از مهاجران فرهیخته به آن فرورفتند.
از موارد بالا به یک مورد می پردازم و ادامه سخن به وقتی دیگرمی گذارم: من خودم نزدیک به سالیست که در گویانیوز می نویسم و حتی توانستم -بدون هیچ گونه پارتی بازی!- در کنار نبوی ستون ثابتی داشته باشم که این خود برای روزنامه نگار نه چندان معروفی چون من باعث افتخار است. با این وجود و از آنجا که گویا حق التحریری به هیچکدام از نویسندگانش نمی پردازد، بارها مورد طعن و کنایه بوده ام که پس این کار چه معنا دارد و مگر عقده داری و … . حال تصور کنید نبوی با آن شهرتش از اینکه روزانه چندین ساعت وقتش را صرف گویا می کند (بسیاری از مطالبش صرفا برای ستونش در گویاست) و در کنار کوچکترانی چون من قرار می گیرد،چند برابر بیشتر تحت این فشارها بوده و هست…!
اما او ثابت کرده که فقط به کارش می اندیشد و این برای تازه کارهایی که اطرافشان پر است از الگوهای غلط، نعمتی بزرگ است.
خدایش نگه دارد.


فرستاده شده در بی دستگان | بدون نظر