![]() |
|||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||
سندرم حاد توهم وبلاگ نویسی یا ساوز(Severe Acute Webloger Syndrome) نوعی بیماری واگیردار است که به راحتی ممکن است هر وبلاگ نویسی را مبتلا کند. این بیماری که تا پیش از این به ندرت و آن هم در میان برخی از وبلاگر های پر سن و سال تر دیده می شد، با یک جهش ژنتیکی در کل اکوسیستم وبلاگستان شیوع یافته و نمونه های فراوانی از ابتلای به آن نه فقط در میان وبلاگر های پرسابقه بلکه حتی تا در میان وبلاگرهایی با سابقه چند ماهه نیز مشاهده شده است. از آنجایی که بهترین شیوه با شیوع این نوع بیماری های خطرناک و به شدت واگیر دار اطلاع رسانی عمومی است، علایم بیماری و برخی از راهکارهای مبارزه با آن از این طریق به اطلاع می رسد.
ساوز چیست؟
SAWS یا سندرم حاد توهم وبلاگ نویسی، نوعی بیماری است که در بین وبلاگ نویسان شیوع می یابد و باعث بروز اختلالاتی در افکار و اعمال مبتلایان می شود. وبلاگ نویس مبتلا به این سندرم، دچار خودبزرگ بینی شدیدی شده و حالاتی خدای گونه از خود بروز می دهد. "احساس مالکیت" در بیمار به شدت تقویت شده بطوریکه علاوه بر بروز واکنش های بسیار شدید در خصوص وبلاگ خود، نسبت به فضای وبلاگستان نیز دچار نوعی حس پدرخواندگی می شود. بیمار مبتلا به ساوز، احساس می کند که جزئیات افکار و حتی روابط شخصی وی، برای مخاطبان وبلاگش اهمیت حیاتی دارد و در نتیجه علی رغم احساسات خدای گونگی اش، تلاش طاقت فرسایی را برای رفع این نقیصه بکار برده و ضمنا از این طریق به ارائه نوعی الگوی کامل و دقیق از خود به دیگران اهتمام می ورزد!
بیمار به همان میزان که در مقابل انتقاد تک و پراکنده غیر قابل نفوذ می نمایاند و حالت تهاجمی به خود می گیرد، در مقابل انتقادات حجیم و متعدد، رفتارهای پارانویایی از خود بروز می دهد و به خاطر توهم و سوظن شدید حالات انفعالی از خود نشان می دهد. هرگونه تایید و تمجید از وبلاگ بیمار، وی را دچار خودبرتربینی بیشتری می کند و هر گونه انتقاد و یا حتی کم توجهی، حس بدبینی پارانویایی بیمار را تقویت کرده و وی را از توهم سوقصد دیگران به وبلاگ خود مطمئن می سازد.
کلیه نشانگاه و پالس هایی که اصولا بازخورد جایگاه و کنش وبلاگر و وبلاگش است، به صورت تحریف شده به وی می رسد و این عامل به علاوه اصرار بیمار بر نتیجه گیری های دلخواه خود از حقایق موجود، نوعی اسکیزوفرنی را در وی به وجود می آورد.
علایم شناخت بیمار مبتلا به ساوز
عدم تماس با بیماران مبتلا به ساوز ساده ترین و بهترین راه برای پیشگیری از ابتلا به این بیماری است که آن نیز مستلزم شناخت علایم این بیماری است. برخی از نشانه های ابتلا به سندرم حاد توهم وبلاگ نویسی (یا به اصطلاح بومی: متوهمین حاد وبلاگی) از این قرارند:
یک متوهم وبلاگی:
1- ... به ندرت برای دیگران کامنت می گذارد و چنانچه این کار را بکند، با نام خودش کامنت نمی گذارد.
2- ... آی پی وبلاگ نویسانی که منتقد وی هستند را BAN(مسدود) می کند.
3- ... شدیدا در کار نان قرص دادن و قرض گرفتنِ بین الوبلاگی متبحر است، منتها دایره دوستانِ نانی را وسیع نمی گیرد و صرفا با چند نفر حاضر است دست به چنین معامله هایی بزند.
4- ... هر زمان که اراده کند و به هر دلیلی که صلاح بداند، هر بلایی که دلش بخواهد روی بخش کامنتهای وبلاگش و نظرات خوانندگان اعمال می کند. مثلا بخش کامنت برای وبلاگش نمی گذارد، یا می گذارد اما هر موقع که اراده کند آن را می بندد، یا هر کامنتی را که صلاح بداند منتشر می کند... .
5- ... روزی چهل بار نام خود و وبلاگش را سرچ می کند و تمامی مطالبی را که درباره او نوشته شده یا صرفا در آنجا نامی از وی برده شده را می داند و به سرعت واکنش نشان می دهد.
6- ... به طور پیوسته و به موازات وبلاگ نویسی اش، در حال صدور رهنمودهایی در باب اخلاق وبلاگ نویسی، رسم الخط وبلاگ نویسی، شیوه نگارش و... است.
7- ... عارش می آید مستقیم و شفاف درباره وبلاگ نویسانی که منتقد هستند و یا صرفا هم عقیده نیستند بنویسد. ضمنا آنقدر گذشت ندارد که این قبیل خبط(!)ها را نادیده بگیرد و در مواقع لزوم(که زیاد هم پیش می آید) با نیش و کنایه در مورد موضوعی می نویسد و صرفا "به عنوان مثال" به قربانی اشاره می کند.
8- ... در مقابل هر نوع کم اعتنایی ای، نظیر دعوت نشدن به همایش ها، نشست ها و داوری های و کلا هر برنامه ای که نوعی با وبلاگ و وبلاگ نویسی و فضای سایبر مرتبط باشد، واکنش هایی به شکل تهمت زنی، تمسخر و ناسزاگویی بروز می دهد.
9- ... از بخش لینکدونی و نیز بلاگ چرخان وبلاگ خود به عنوان اهرم قدرت استفاده می کند و بسته به مثبت یا منفی بودن ابراز نظرات سایروبلاگ نویسان با درج یا حذف لینک آنها واکنش سریع نشان می دهد.
10- ... بسته به نوع دلبستگی به مقولاتی که به آنها علاقه مند است (مثلا ادبیات، سیاست، فرهنگ و...) به اتکای فعالیت وبلاگی، خود را در آن مقوله صاحب نظر می داند و بعد از هر یادداشتی، منتظر اثرات سریع رهنمودها و نظرات خود در سطح جامعه و حکومت می ماند!
پیشگیری و درمان ساوز
متاسفانه مداوای بیمارانی که دچار این سندروم می شوند بسیار مشکل است اما در مراحل مقدماتی مداوای آن ممکن و نسبتا ساده است. برای این کار بهترین کار آن است که افرادی که در معرض سندرم حاد توهم وبلاگ نویسی هستند، یعنی تمامی اهالی وبلاگستان، روش های شناخت و نیز درمان اولیه را بیاموزند. چنانچه شما وبلاگ نویس هستید و احساس می کنید برخی از حالات فوق را دارا می باشید، با انجام تمرین های زیر از سقوط خود به اوهام این سندرم حاد جلوگیری کنید:
1- چنانچه رشد شمارنده وبلاگتان، شما را به این توهم انداخته که "چون وبلاگ شما در هر هفته چند برابر تیراژ یک کتاب مهم و عمیق خواننده دارد، پس مهم تر و عمیق تر است و خود شما هم از آن نویسنده، بالاتر تر و محبوب تر" ؛ با استفاده از یک فیلتر شکن، به یک وبلاگ پورنو بروید و قبل از آنکه چشم و ذهنتان مشغول بعضی چیزها بشود(!) سریعا شمارنده آن را باز کنید. در اینجا به آمار و اعدادی برخواهید خورد که شما را شگفت زده و هُشیار خواهد کرد!
همچنین با استفاده از امکانات شمارنده تان، کلماتی را که بر اساس جستجوی آنها بسیاری از کاربران به وبلاگ شما وارد شده اند را مرور کنید.(این کار به خانم های جوان توصیه نمی شود!)
2- اگر تعداد زیاد کامنتهای وبلاگتان شما را متوهم کرده است، یک بار از یکی از دوستانتان خواهش کنید که بدون خواندن یکی از یادداشت های شما در وبلاگتان، کامنتهای آن یادداشت را بخواند و بعد از او بخواهید که محتوا یا حتی کلیت موضوع یادداشت را حدس بزند. (توصیه: این خواسته را از اعضای خانواده و همچنین دوستانی که در مورد کلمات رکیک باهاشان رودربایستی دارید هم نخواهید!) خواهید دید که حدسیات رفیقتان بخاطر وجود انواع کامنتهای بی ربط، تبلیغاتی، ناسزا ، خوش و بش، تقاضای تبادل لینک و کل کل های بچه گانه؛ خیلی حنده دار خواهد بود.
3- همیشه سعی کنید که با دنیای خارج از وبلاگستان تماس لازم را داشته باشید. مثلا سعی کنید در بقالی سرکوچه یا در سلمانی یا آرایشگاه و خلاصه اینطور جاهایی که همیشه از هر دری سخنی می رود و عجیب ترین حرفها هم به راحتی هضم می شود، از وبلاگ صحبت کنید. اگر نفهمیدند وبلاگ چیست از رو نروید و بحث را به اینترنت بکشید و اگر مخاطبین باز هم دچار سوفهم بودند (مثلا فکر می کردند اینترنت همان چیزی است که چت است و عکس های داریوش اقبالی دارد و کنکور اعلام می شود!) بازهم خودتان را نبازید و بحث را به محتوای یکی از دغدغه های اخیر وبلاگستان ببرید، (مثلا هموفوبیا!) بعد نتیجه را خوب به خاطر بسپارید.
4- اگر روزی روزگاری احساس کردید که وبلاگتان خیلی مشهور شده و از شدت شهرت و مورمورتان شد، بروید سر کوچه و به طور اتفاقی از ده رهگذر راجع به وبلاگستان بپرسید. خواهید دید که از 6 نفری که با نگاه عاقل اندر سفیه از کنار شده رد نشده اند، سه نفرشان وبلاگستان را کشوری آفریقایی و یک نفر کشوری متعلق به آسیای میانه می داند. از دو نفر باقیمانده یکی سوال را جور دیگری متوجه می شود و با تهدید و فحش رکیک، یا بالعکس لبخندی معنی دار و شماره تلفن– بسته به اینکه اهل کدام محل باشید!- موضوع را دنبال می کند و احتمالا فقط یک نفر می داند وبلاگستان چیست که او هم حتما شما را نمی شناسد! حالا همین سوال را در مورد یکی از مجریان دست چندم شبکه سه سیما یا رادیو ورزش بپرسید!
با آرزوی سلامتی
سوالات خود درباره این بیماری را از این طریق با دکتر فرجامی در میان بگذارید و بدون درد و خونریزی پاسخ بگیرید:m_farjami در یاهو دات کام
عالی عالی عالی بود! حتماً اين پست را برای رضا شکراللهی، مهدی جامی، داريوش محمدی پور، حسين درخشان، مسعود برجيان، پرستو دوکوهکی، مجيد زهری، ف.م.سخن و بلاخره نيک آهنگ کوثر بفرست با آرزوی شفای عاجل! البته خودت هم دو سه بار اين پست را با دقت بخوان که نکند به اين بيماری مبتلا شده باشی.
I appreciate if i can locate some researches on weblogs and their role in journalism. For me it is a way to write. in this neverlands where i am trapped.
محمد مرسی. توپ توپ بود. باور کن بعد از مدت خیلی زیاد کلی خندیدم. عالی بود. پست قبلی را می گویم. عالی.
این مسئله مبتلا به خیلی از «کله گنده» ها است. به نظر می رسه شکاف طبقاتی در وبلاگستان هم داره کم کم به وجود میاد. من از همه بیشتر با طبقه متوسط حال می کنم. به نظرم اکثر وبلاگ های طبقه های بالا به این بیماری مبتلا شده ایند.
فرجامی عزيز!
هر کس میتواند اين نوشته را به خودش بگيرد، ممکن هم هست فکر کند نويسندهی نوشته خودش را گذاشته در نقش دکتر اين تيمارستان و از بالا به بقیه نگاه کرده.
البته طنز را باید به شکل همان طنز خواند نه چيز ديگر.
بامزه بود .نکته ی دیگر اینکه بعد از منتشر شدن ترجمه های نیچه در فارسی "قبح تعریف کردن از خود " ریخته و وبلاگ نویس در جواب منتقدش می گوید اصولا خیلی بهت لطف می کنم که می بینمت:)...برای رفع توهم از پرخواننده ها لازم نیست به شمارنده ی وبلاگ های پورن سری بزنند و خودشان را گرفتار کنند . همینکه یادشان بیاید کتابهای سرکار خام فهیمه رحیمی در ایران به چاپ هفتادم می رسد کافی است ...
دكتر جان چرا من اينقدر با اين پستت حال كردم؟ نكنه ما هم مبتلا بشيم أقاي دكتر براي اينكه اذهان عمومي تلطيف و تلميذ بشود! نمونههاي زنده را هم مثال ميزديد. براي اينكه خودتان هم مبتلا نشويد، يك سري به ما بزنيد كه بسي مايهي شادي خواهد شد و يك در دنيا و صد در آخرت به حسابتان واريز!! ميشود
ولي بچهها راست ميگن... ما كه اصلا نفهيميدم منظورت اين سيد ناخلف اولاد پيغمبر است!!!! (همون رضا شكرالهي خودمون كه تازگي حسين جاويد رو هم داره ميكشه به اين برنامهها...) اين، نه غلطنامه مينويسه، نه لغت نامه مينويسه، نه ايميلشو قايم ميكنه...
اين چيزايي كه گفتي از آنفلانزاي مرغي و جنون گاوي هم خطرناك تره!
این چیزها گه گفتید سیر طبیعی وبلاگ نویسیه. آدم چیزهایی می نویسه. بعضی ها خوششون می آد، بعضی ها نه. بعضی ها فحش می دن که آدم دلش نمی خواد ریختشون رو ببینه، بعضی ها تعریف می کنن که آدم صد تا کار بی ناموسی خلاف عفت هم براشون می کنه. بعد اینقدر اذبت می شه که کلاً کامنت رو برمی داره. یا محل اضافی ها نمی ده تا چهار تا آدمی که صحبت پذیرند باقی بمونن. یا پسر خاله سیزده سالش می آد و مطالب پایین تنه ای رو می خونه و جلوی خاله جان تعریف می کنه که خوب دفعه بعد که می آد آی-پیش بند شده! بیخود میگم؟ دکتر جان ... وقتی علامات و نشانه های یه مرض رو میگی باید فیزیولوژی طبیعی اش رو گفته باشی یا بدیهی باشه. بگو وبلاگ نویسی طبیعی چیزی غیر از یه خودارضایی غیر جنسیه؟
سلام
با تشکر
من به این وطلب شما در وبلاگم لینک دادم
حتما سر بزنید
باحال بود! ولی خدائیش خوب این بیماری رو کالبد شکافی کردی!! حالا خودمونیم جز یک مبتلا به این بیماری چه کسی میتونه اینقدر قشنگ اونو توصیف کنه!!D: lموفق باشی
درود.
من نیز نوشته کوتاهی در باره این بی ماری لاگ بازی نوشته ام که به گرد فونت نبشته شما هم نمی رسد. شاید پیوند نبشته شما را در آن پست نهادم. وقت خوش خوش نویس.
درود
اينها که همه از مشخصات من است! وای چکار کنم.
من می خواهم رسماً درخواست درمان کنم لطفاً کمک کنيد! البته پول نمیخواهم فقط من را از اين سندرم وحشتناک نجات بدهيد.
شوخی نمی کنم- بیایید به دادم برسيد. يک وقت جوون مرگ نشم
یه نسخه از این را بفرست برای زیتون. فکر کنم بدجوری مبتلا باشه.
من نفهمیدم این چه دردیه، بعضیها یک مقاله را که به فارسی نوشته شده است، میخوانند و بعد نظر خود را در باره آن به انگلیسی مینویسند! این باید درد عجیب غریبی باشد!
سلام این ادرس وبلاگ جدیدمه سر بزنی خوشحال میشم
http://rozghar.blogspot.com
سلام
:)
منم با اين كه يه وبلاگ عادي درپيتي بيشتر ندارم
ولي توي بعضي از قسمتاي متنتون خودمو مخاطبش ديدم
طنز به نظرم يعني همين كه در عين ظاهر شوخش
باطني گزنده و نشاني از واقعيت و حتي حقيقت داشته باشه
دستتون درد نكنه
سربلند بمونيم و ايروني
ما همیشه بین بچه های وبلاگ نویس این پسره (سيد ايمان (كوروش) ضيابري) رو مسخره اش می کنیم و کلی میخندیم ، بعد الانم که این مطلب رو دیدم گفتم برم تو وبلاگش بنویسم که بیاد این مطلب و بخونه که اصلا مخصوص خودشه ، حالا جالبه که خودش اومده اینو خونده و کامنت هم گذاشته که نکنه ما هم مبتلا بشیم . (((((: یعنی مُردم از خنده هااااااااا
با سلام خبر شما در سایت خبری وبلاگ نویسان درج شد با ما همکاری داشته باشید
لطفا فقط نظرات مربوط به مطالب را بنویسید.