![]() |
|||||||
|
|
|
|
|
|
|||
چند وقت پیش تصمیم گرفتم برای تقویت زبان، یک متن انگلیسی را با ترجمه فارسی آن مطابقت دهم. کتابی از پوپر را که دو سال قبل از نمایشگاه خریده بودم، برای اینکار انتخاب کردم. هرچند که در ترجمه حرفی بری گفتن ندارم، ولی متن ترجمه و چاپ شده گه گاه چنان با متن اصلی تفاوت داشت که نمی شد از آن چشم پوشید. موارد را روی کاغذی نوشتم تا از یک زبان دان، معانی درست آنها بپرسم تا دست کم در فهم متن اصلی کاری کرده باشم. چند تا از بچه های شرق هم تشویقم کردند که نتیجه را به صورت مقاله ای در صفحه کتاب چاپ کنم. البته کار خوب و مفیدی می تواند باشد ولی متاسفانه آنچنان فضای شانتاژی در چند مورد مشابه (نقدر فرهادپور-مهرگان بر ترجمه زیبا جبلی از فنومنولوژی روح و نقد حامد یوسفی بر کار (ترجمه، تالیف؟) محمد ضیمران) به راه افتاد، که می ترسم حضرات واقعا گمان برند که در شرق خبرهایی است برای ترور فرهنگی مترجمان محترم!
جدا جای تاسف است که معمولا در فضای اندیشه ما، اگر نقدی جاندار باشد و کار فراوانی برده باشد؛ قدری نمی بیند و به جای آن، انبوهی از "نقدنما"هایی (این هم از آن اصطلاحات است!!) که تعارف و تکلف و لاس زدن با نقد شونده ، تم اصلی آنهاست بر صدر می نشینند. من البته نه منتقدم و نه حتی نقد مایه داری چاپ کرده ام، اما بالاخره نمی توانم از کنار این جریان "بنداز برو"یی که در حوزه چاپ و نشر به راه افتاده، آسوده بگذرم. از طرف دیگر، وقتی می بینم توانایی آن برای عده ای از "اساتید"، کاملا موجود است که حتی با خواندن یک نقد، حرمت چون فرهادپوری را بشکنند؛ به راحتی از این کار پا پس می کشم.
به نظر شما، چه باید کرد؟
میگم این آقای انزان پورقصدنداره سفره ی هفت سینشوجمع کنه ؟؟؟!!!!توروخداحداقل هفته ای یک بارعکسوعوض کنین........
لطفا فقط نظرات مربوط به مطالب را بنویسید.